مسافر تنها
>> Tuesday, December 23, 2008
سفر را دوست دارم تنها
تنها سفر را دوست دارم
بی نهایت سفر است و بی بهانه، مسافر بودن. آغازی ندارد و دلخوش پایانی نیست. آن را به خود نمی گیرد و همواره در صدد حرکت است؛ رو به جلو.مقصود است و محبوب؛ بی انتهاست؛ در پی عشقی است و عاشقانه جستجوگر. هدفش یافتن آنجاست، یافتن اوست. به چه دلخوش کرده ای که ماندن به گنداب تبدیل شدن است ونه غیر آن؛ راکد ماندن است و بی هدف آستین در جیب فرو بردن؛ بدون رسیدن. به دنبال چه هستی تو ای مسافر. روزی سرانجام به آنجا می رسی و همه را پشت پشت و مشت مشت به هم می رسانی و منتظر
منتظر می مانی؟ که چه بشود؟
که بگویند او این است وآن، عاشق است و جز آن هیچ است و غیر آن نیست؟
آری روزی سرانجام به آنجا می رسی، اما آن روز ، شاید روزی باشد که آنجا دیگر آنجا که می خواستی به آن برسی، نباشد. آن روز من همانجا، زیر سایه تاقی در هرمان رملی شاید چشم انتظار توام که بیایی؛ که آنجا باشی و بدانی؛ بدانی سفر همیشه تنها است
با او
1 comments:
Ay doste gerami,
Tanha safar ra dost dari?ya Tanhai safar kardan ro dost dari?
Post a Comment